سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 13 خرداد 1403
    26 ذو القعدة 1445
      Sunday 2 Jun 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خظ قرمز ماست. اری اینجاسایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        يکشنبه ۱۳ خرداد

        لــــــــیلیانـــــــه

        شعری از

        سیده نسترن طالب زاده

        از دفتر رودخانه های برفی( کلاسیک) نوع شعر چهار پاره

        ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۶ دی ۱۳۹۵ ۲۳:۳۲ شماره ثبت ۵۲۵۶۹
          بازدید : ۶۷۴   |    نظرات : ۰

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

         
        شکاربانِ  دشتهایِ  بی -خمار  اَشک
        رمنده  پرشکوه میرسی به شهر خوابها
        گذار میکنی  شبی به سایبان کوهسار
        شروع می شوی ز التهاب بیشکیب آبها
         
        شبی ورای  قرنهای خسته میرسی
        به ارتدادی از کتابها ، کنیسه های سرد
        از عبور مرزهای دور بی-شراب، تلخ
        تا شهیق تند -راههای  نُقره- سااای سرد
         

         میتپی شبی به اِبتلای بیقرار برفزارها
        به سرزمین  گرم بینشانه ی همیشه بهار
        میخزی بشعله -فصل موجهای گشن نور
        میچمد، حضور مستوار سرخ -فام  یک سوار
         

        از تَوالی وحشیِ هزاره های  رعد  ِخــون...
        چو خیزشی ز نسکهای  نرم جاودانه ای   
        سُکوت!! هرزه -بادهایِ پیرِ دَرکمینِ  پوچ!!
        تـــو با سرود و صیحه،، اوج این، ترااانه ای

        دمی که ساقیان  سبز  جنگلی غریب
        تــــو را به، یاد هر غزل به جام می برند
        تــــو را که، جهل-نامه های گُنگ میدری
        تـــورا ، که مومنانه به رشته ی کلام میبرند  
         

        چگونه میرسی ،کبوتران بوسه می پرند
        به واحه های لاژورد مِهربانی نسیم
        و پلک  هر سپیده دم به انتظار تو-ست
        زِ رقص- پَرسه های شکوفه-ریز بیشمیم
        .
        .
        .

        آه ...،کاروان ، در  کویر نرم شمعدان شب
        شرابه های گس  کهکشان آفتاااب ریخت
        و لمحه ای،میانِ  هر طنین نهر  سنگ شد
        و هودجی رازناکُ لیلیانِه، در سراب ریخت

        .
        .
        .
        یِه سَرسَرای رنگمردگان شب ،دمــی بتـــاب !
        سپیدرودسان و نعره کش  زِ ابرها بِدم
        بِه شهرتاشگان نیلچشم آسمان   مگـــو
        بِه آتشینه-باغهای رز ،بِه آشنا،آشنا ..........بِدم !
        ۶
        اشتراک گذاری این شعر

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0